یگانه هستیه مامان

یگانه مامان روزای اول تولدت به همه چی میگفتی اه اه تنها صدایی که میتونستم از تو صداهات و گریه هات تشخیص بدم اه بودو اولین کلمه که تو شش ماهگی ازت شنیدم  (ابوف) هنوز نمیدونم و نمیفهمم اولین حرفی که زدی بعد اه یعنی چی آخه تجربه اولمی و هنوز زبان نی نی ها رو بلد نیستم ولی فکر کنم منظورت عمو احتمالا عمو رو زودتر از بابا و مامان میگی شایدم همون اه میگی اه  + بوففففففف الهی قربونت برم لحظه شماری میکنم بهم بگی مامان نمیدونی واسه شنیدنش چقدر هیجان دارم .یعنی از کی میتونی واسم حرف بزنی؟ دوست دارم صدای نازتو بشنومو قربون صدقت بشم............

دخترم نمیدانم چشمانت با من چه میکنند وقتی که نگاهم میکنی و نگاهت میکنم چنان دلم میلرزد که حس میکنم چقدر زیباست فدا شدن برای چشمانی که برای من تمام دنیاست.

خدایا ممنونم به خاطر آن اتفاق ،آن هم  ازآن خوب هایش خدایا ممنونم به خاطر آن آرزوهایی که برآورده کردی خدایا ممنونم که باز هم با تمام بدی هایم به حرفهایم گوش دادی و کمکم کردی خدایا ممنونم به خاطر این فرشته ای (یگانه)که به من دادی.

دختر ناز خوشگلم روزا تمام وقتمو با تو سپری میکنم دیگه وقتی واسه خودم ندارم نمیرسم بیام تو سایتتو واست مطلب  بذارم  که وقتی بزرگ شدی بخونی از لحظه لحظه بزرگ شدنت لذت ببری همون جور که من لذت میبرم  خدارو شکرمیکنم که خدا تو رو به من داد واسه تک تک لحظه هایی رو که با تو میگذرونم خدارو شاکرم

  تـــــــــ ــــــو بخنـــد ...                منـــــــــــــ ؛ جـانــــــــــ می دهمـــ   ...

  تـقدیمـ بـﮧ صاحب چشــمــآنے ڪـﮧ آرامشـ قـلب مـטּ است و صـدایـش دلنشیـטּ تــریـטּ تــرانـﮧ مــטּ اَست ، از بودنـت بـرایمـ عآدتے سآختے ڪـﮧ بے تــو بودטּ را بــاور نـدارم ؛ چـﮧ خوب شـد ڪـﮧ بـﮧ دنیــا آمـدے و چـﮧ خوب تـر شـد ڪـﮧ دنیــآے مــטּ شـدے ؛ هـمیشـﮧ بداטּ ڪـﮧ تــآ ابـد دوستـت دارم .مادرت الهه   ...

...

1392/11/10 مشهد بیمارستان سینا ساعت تولد 9:20 صبح روزی که چشمای قشنگتو به این دنیا باز کردی   ...

شیرین ترین لحظات عمرم را با تو شروع کردم این احساس در قلبم جای گرفته وقتی تودر کنارمی با تو دنیا برایم رنگین است عاشقانه هایم را سروده ام و باور دارم تو در کنارمی تا همیشه